آشفته بازار

مرز جنون

چهارشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۴۸ ق.ظ

راهنمایی که بودم، خیلی درس می خوندیم، مدیر مدرسه خیلی سختگیر بود و شاگردای ضعیف رو بی بروبرگرد اخراج می کرد، هرروز تا ساعت ۲ ظهر کلاس داشتیم و بعضی روزا تا ساعت ۴:۳۰ هم کلاس تیزهوشان و کتابای علوم و ریاضی خیلی خفنی رو بهمون درس میدادن. هرسال بیشترین تعداد قبولی تو مدارس تیزهوشان رو داشت! بگذریم... 

یه روز معلم ریاضیمون گفت یه دانش آموزی اونقدر سر درس خوندن بهش فشار اومده که رسیده به مرز جنون. یه روز وقتی در اتاقشو باز می کنن و فکر می کنن داره درس میخونه، میبینن همه کتاباشو پاره کرده و خودش روشون افتاده رو زمین. 

نمیدونم چرا، ولی بعد اون همیشه خواستم مرز جنون رو تجربه کنم. دوست داشتم معلق شدن بدون هیچ تعلقی رو حتی برای یه بار، حس کنم! شاید چندبار شبیه سازیش هم کرده باشم، ولی هنوز به اون مرز جنون نرسیدم... البته میگن ممکنه مرزو رد کنی و واقعا برسی به جنون...

  • :)

نظرات (۱۲)

حالا خوبه یک بار گفتم دلم مخه دیونه بشم! هم همه حالا مخن دیونه بشن! خخخخخ
بابا مجتبی به شما نیاز دره. نکنن ای کاره
پاسخ:
عه شما کجا گفتین؟! نخونده بودم ببخشید... نه که دیوونه، مرزش! برم و برگردم! :))
فکر کنم جاده ش یک طرفه یه ها! از ما گفتن.
مو نوشته بودم تو یک پست. ولی خب نخاندن دیگه. چیکار کنم.
پاسخ:
نه اونکه برگشته بود!! 
شماهم که هرروز پستاتانه پاک موکونن!! چه وضعشه؟
شما باید سریع بجنبن بخانن خب! خخخ.
کارهای یک روانی حساب کتاب ندره. خودمم نمدنم بره چی!
پاسخ:
همین بی حساب کتابیش خوبه دیگه :)))
  • مجتبی آستانه
  • کمک خواستی بی تعارف بگو :دی
    پاسخ:
    :| بعله ماشالا توانایی هم بالا!!
    ینی دوسداری درس بخونی؟
    خوشبحالت :)
    همینه که 500 ریاضی شدی دیگه :)
    پاسخ:
    نه بابا، دوس دارم دیوونه بشم! خخخخ
  • مصطفی قاسمیان
  • چه آرزوی عجیبی.
    پاسخ:
    هوم، خیلی... و نمیدونم چرا...
    خخخخ
    پس امروزکه منو دیدی درس بگیر :)
    پاسخ:
    :دی
    :)))
  • بابا لنگ دراز
  • بند اول ک بوی ریا میداد و تف تو ریا :)
    در مورد مجنون شدن هم تنها کاری ک از دستم بر میاد،دعا سر سجاده در حین خوندن نماز شبمه :)
    باشد ک رستگار شوید :)
    پاسخ:
    بله تف توی ریا :دی
    خیلی ممنون از لطفتون :))))
    دعا کنید خدا شفام بده مثلا :))
  • بابا زبون دراز
  • خدارو شکر که اونروز که در اتاق اون بچه رو باز کردن ندیدن که مثلن خودشو کشته رو کتاباش. و گرنه حالا لابد توهم میخاستی معلق شدن به شیوه خودکشی رو حس کنی!

    اگر تو خوتو میکشتی اونوقت من یکی هم خودمو میکشتم.

    خدارو شکر که دو (یا سه )نفر از مرگ حتمی نجات پیدا کردن.

    پاسخ:
    نه دیگه در اون حد نیستم که خودمو بکشم!
    ولی اگه مرگ هم رفت و برگشت داشت حتما آرزوشو میکردم! 
    شماهم به اعصاب خودت مسلط باش خخخ
    خودتم معرفی کن، ممنون :))
  • امین جوانشیر
  • میگن "دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید"،
    همینجاهاست..
    پاسخ:
    :|
    منکه هم اکنون دیوانه نیستم! دوست دارم بشم ولی درحد یکی دو روز! 
    :|
    تو شریف میگن هرسال 2،3نفر خودکشی می کنند نابغه ها جدی میگم ها
    پاسخ:
    آره متاسفانه. البته فکر میکنم تاثیر رسیدن به پوچی باشه، یه چیزی شبیه صادق هدایت!
    متاسفانه تر اینکه شریفی ها از نظر اعتقادات بسیار ضعیف هستند...
    اگه قراره مرزو رد کنی پس ریسکش بالاست
    پاسخ:
    آره خب بالاست ولی فک کنم خوش میگذره :))
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">