خیره!
حرم رو دوست دارم... غیر از اون آرامش و حس معنویای که داره، غیر گریه و خالی شدن، غیر هوای خوب و کولر عالی، غیر بوی خوب گل مریم، غیر زمین سرسری که میشه با جوراب روشون سر خورد بجای راه رفتن، غیر یخی دیوارهای سنگیش که صورت داغتو فریز میکنه، غیر اون آینه کاریهای روی سقف و دیوار که صورتتو میشکنه، اووووه چه همه شد، غیر همه ی اینا...
میتونی ساعتها بشینی و به آدماش خیره بشی! به آدمایی که هرکدوم از یه جایی اومدن، با یه فرهنگ و منش متفاوت. بشینی کاراشونو نگاه کنی، حتی وقتی فقط از جلوت رد میشن! انگار که دوربین مدار بسته ای و هیشکی متوجه تو نیست، همه کار خودشونو میکنن، بدون فیلم بازی کردن. این زندگی طبیعی و واقعی و بی رنگ، خیلی دیدن داره، خیلی...
پی نوشت: با تشکر از فریده(النازی) که از شهرستان اومد و باعث شد روز عیدی، آقامون مارو بطلبه :) برای قبولی کنکورش دعا کنید :)
- ۹۵/۰۲/۱۶