آشفته بازار

...

يكشنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۴۴ ب.ظ

هر بار صدایی از پشت کارتن ها و جعبه ها می آید، فکر می کنم سوسک یا موشی در کمین است.

تاریک است اما نور صفحه لپ تاپ روشنش می کند. خداروشکر که این لپ تاپ هرچند داغان را داده اند تا بنویسم.

یک پریز برق داریم. این یعنی خوشبختی. همینکه بشود این لپ تاپ را شارژ کرد تا هم چراغ باشد و هم همدم، خودش خیلی است.

هر شب فقط یک بسته بیسکوییت و یک بطری آب معدنی می گیریم. با همان آب، هم وضو می گیریم و هم شست و شو و هم آشامیدنمان را رفع می کنیم.

دستشویی رفتن خیلی مشکل است. سعی می کنیم کمتر بخوریم تا فقط روزی یکبار احتیاج پیدا کنیم.

ادامه دارد...

پ.ن: دفعه بعد توصیفات رو بیشتر می کنم! الان حوصله ندارم!! :دی

پ.ن2: فیلم «روم/room» رو اگه ندیدین ببینین حتما...

  • :)

نظرات (۷)

  • حسین مداحی
  • منتظریم.
    پاسخ:
    متشکرم :))
    الان اینا ک نوشتی تحت تاثیر دیدن رومه ینی؟😁
    پاسخ:
    نه دقیقا!
  • بابا لنگ دراز
  • خیلی پر واضحه ک روم رو دیدید و اومدید نوشتید
    :))
    پاسخ:
    روم رو یکماه پیش دیدم البته! :)))
  • بابا لنگ دراز
  • چیزی از ارزش هاتون کم نمیکنه
    :))
    پاسخ:
    باشه، هرچی شما میگین :))
    هان؟!
    الان تو اونجایی؟!
    روم اونجاس؟!
    کی اونجاس؟!
    گروگانت گرفتن؟!
    گروگانا بهت لپ تاپ دادن؟!
    نمیشه منم گروگان بگیرن؟!
    پاسخ:
    خخخخ
    من توی رومم! 
  • یک دختر شیعه
  • نظر من نرسیده؟
    : |
    پاسخ:
    نه 😕
    محتوای فیلم همینیه که نوشتی؟
    پاسخ:
    نه! شبیه آینه. ایده شون عالی بود. 
    البته اگه منم جریان این پست زودتر اتفاق می افتاد، شاید ایده ش به ذهنم می رسید!! :دی
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">