آشفته بازار

۳ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

فرانک با مادرش قهر است، فرانک بسیار گرسنه است، حال بگویید فرانک اینا شام چی دارن؟!

هرکی به این سوال جواب بده کنکور قبوله صددرصد! (اصلا هم ربطی به افزایش سهمیه و کاهش شرکت کننده و این چیزا نداره!)

ببخشید شب کنکوری متصدی اوقات شریف شدیم! :دی
  • :)
به دست به بغل ایستادنهاش هم حسودیم میشود!
ما که یک عمر، رشک لپ تاپ خورده ایم!

  • :)

خیلی کلنجار رفتم... چندین ساعت فکر کردم... به همه چیزش... حتی کلی سرچ کردم برای الهام گرفتن... اما انگار با فکر حل نمی شود... بعضی چیزها را باید با دل رقم زد... قلم زد...

وقتی حال معنوی شب قدر را نداشته باشی، نمی توانی درموردش بنویسی... ته نوشته ات می شود عجب شب والایی، که بهتر است از هزار ماه! و چه کسی این را نمی داند؟*

حتی اگر تمام 100 بند جوشن کبیر را گریسته باشی و الغوث هایش را فریاد زده باشی، بازهم نمی شود گفت به آن حال معنوی رسیده ای...


// وقتی که می گویم «خلصنا من النار یا رب» آن هم با صدای آرام... یک حس غریبی دارد... خیلی غریب...


* شاید هم بهتر باشد بپرسم: چه کسی این را می داند؟؟؟


  • :)