خود درگیری!
«نه اینکه حالا خودتون اینکاره و تهِ هنر و نویسندگی و ادبیات و ... هستین؟»
«تولد رو میشد با فوت کردن شمعهای روی کیک نشون داد! زودتر به جواب می رسید!»
«یه جوری حرف میزنه انگار فقط منم! اینهمه هستن و من بازم از همشون بیشتر کار میکنم، بازم به من گیر میدن!»
«اگه من 5 ساله دانشگام طول کشیده بخاطر اینه که مهندسی برق میخونم نه مهندسی کشاورزی دانشگاه کاشمر!»
«ارشد خوندن برای اینکه کار دیگه ای نداشتن بکنن! الان همه اونا حسرت منو میخورن اونوقت شما همش میگین فلانی، فلانی.»
«خنده!!»
...
یکی از بدبختی هایی که من همیشه داشته ام، فکر کردن به گذشته است. اینکه در آن موقعیت چه می گفتم بهتر بود، چه کاری می کردم یا چه کاری نمی کردم. این فکر کردن به گذشته حجم زیادی از افکارم را می گیرد تا به آینده فکر نکنم. این فکر نکردن در حال، کلی زیان می آورد! هم نتیجه اشتباه می شود و هم حجم کلی فکر کردن به آینده و حال های بعدی را می گیرد.
گاهی آنقدر با خودم فکر می کنم و به گذشته میروم، که کارها و حرف هایی از من سر می زند و حداقلش این است که بقیه فکر می کنند دیوانه شده ام و حتی گاهی هم باعث شده کارهای مخفیام لو بروند!
در ضبط یکی از برنامه های رادیویی درمورد تفکر، مجری اول می گفت: خدا گفته در شروع هرکاری بگویید بسم الله الرحمن الرحیم، این خودش کمک می کند تا قبل از انجام هر کاری 3 ثانیه به آن فکر کنید. همین 3 ثانیه ممکن است نتیجه و حال و آیندهتان را تغییر دهد...
از ما به شما نصیحت، همیشه اول هر کاری فکر کنید...
- ۹۵/۰۲/۲۰