آشفته بازار

۱۱ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

هر بار صدایی از پشت کارتن ها و جعبه ها می آید، فکر می کنم سوسک یا موشی در کمین است.

تاریک است اما نور صفحه لپ تاپ روشنش می کند. خداروشکر که این لپ تاپ هرچند داغان را داده اند تا بنویسم.

یک پریز برق داریم. این یعنی خوشبختی. همینکه بشود این لپ تاپ را شارژ کرد تا هم چراغ باشد و هم همدم، خودش خیلی است.

هر شب فقط یک بسته بیسکوییت و یک بطری آب معدنی می گیریم. با همان آب، هم وضو می گیریم و هم شست و شو و هم آشامیدنمان را رفع می کنیم.

دستشویی رفتن خیلی مشکل است. سعی می کنیم کمتر بخوریم تا فقط روزی یکبار احتیاج پیدا کنیم.

ادامه دارد...

پ.ن: دفعه بعد توصیفات رو بیشتر می کنم! الان حوصله ندارم!! :دی

پ.ن2: فیلم «روم/room» رو اگه ندیدین ببینین حتما...

  • :)